به نام تو كه بي تو هيچم

موضوع صحبت در تاريخ: ۷ / ۳ / ۱۳۸۹

چگونه روز خود را شب كنيم ؟

انسان‌هاي بزرگ خوب مي‌دانند كه زمان از دست رفته را به هيچ قيمتي نمي‌توان خريد

از نظر من نگرش انسان‌ها به زندگي سه نوع است ۱) افرادي كه زمان برايشان اهميتي ندارد  ۲) افرادي كه زمان برايشان اهميت دارد، و گروه سوم افرادي هستند كه زمان برايشان خيلي مهم است.

افرادي كه زمان برايشان اهميتي ندارد چگونه هستند؟

اينگونه افراد صبح‌ها هر وقت كه دوست داشته باشند از خواب بيدار مي‌شوند، هر وقت كه دوست داشته باشند كار‌هاي روز خود را شروع مي‌كنند، هر وقت كه دوست داشته باشند دست از كار مي‌كشند، اينگونه افراد آنقدر بي‌خيال هستند كه اگر صد سال هم محتاج به آموختن و يا در آمد نباشند در طول اين صد سال شايد حتي يك لحظه‌ خود را هم صرف آموختن و يا درآمد نكنند، اينگونه افراد واقعاً معناي ارزش زمان را درك نكرده‌اند، بر فرض مثال فردي را مي‌بينيد ميلیاردر است اما يك روز جمعه خود را صرف ماشين شستن مي‌كند و اگردليل را ازآن بپرسيد مي‌گويد خودم مي‌شویم، چرا پول مفت به كارواش بدهم، بعضي وقت‌ها مي‌بينيد خانمي از نظر مالي در رفاه كامل است اما تمام لحظات زندگي خود را فقط صرف نظافت منزل و يا شستن لباس و يا غذا درست كردن و يا ظرف شستن مي‌كند، اين افراد حاضرند تمام لحظات خود را از دست بدهند. اما ذره‌اي از سرمايه خود را از دست ندهند، دليل براين است كه اين افراد هزار تومان برايشان هزار تومان است در صورتي كه براي زمان خود ارزشي قائل نيستند، و دركل اينگونه افراد هرگز نمي‌توانند در درياي زندگي هم چون كشتي باشند و به هرسمت وسويي كه دوست دارند حركت كنند بلكه درتمام طول زندگي خود مثل تكه چوبي هستند كه در دريا افتاده است و موج‌ها هستند كه به آن سمت وسو مي‌دهند اينگونه افراد به دليل ارزش قائل نبودن براي زمان خود اراده‌اي ازخود ندارند.

افرادي كه زمان برايشان اهميت دارد چگونه افرادي هستند؟

اينگونه افراد تقريباً نمي‌گذارند زمان زندگيشان به بطالت بگذرد، اما زمان زندگي خود را آنقدر ارزشمند نمي‌دانند كه آن را ارزان نفروشند و خيلي وقت‌ها در زندگي بدون آنكه متوجه باشند زمان خود را ارزان مي‌فروشند، بر فرض مثال خانمي نياز به درآمد ندارد و در رفاه كامل است و ۳۰% به زبان انگليسي تسلط دارد، اين خانم به جاي اينكه وقت خود را صرف اين كند كه بتواند ۳۰% تسلط خود را به ۹۰ و يا ۱۰۰% برساند به خاطر كمي درآمد، زمان خود را صرف آموزش آن ۳۰% به ديگران مي‌كند و هرگز ۳۰% تسلط خود را حتي به۳۱% هم نمي‌رساند، امروزه اكثر افراد دنيا جزء افرادي هستند كه نمي‌گذارند زمانشان به بطالت بگذرد اما متأسفانه غافلند كه زمانشان در راه‌هاي ايده‌آل نمي‌گذرد و فكر مي‌كنند كه نمي‌توانند بهترازاين از زمان خود استفاده كنند، اينگونه افراد افرادي هستند كه به زمان خود اهميت مي‌دهند اما هرگز ارزش واقعي آن را ندانسته‌اند، اين روز‌ها درتمام دنيا اكثر افراد زمان خود را صرف به دست آوردن شهرت، قدرت و ثروت مي‌كنندو غافل از اين هستند كه زمان انسان هنگامی ارزش مي‌يابد كه در راه خودسازي و ارزش‌هاي واقعي بگذرد و نه در راه جمع‌آوري دینار و درهم. اكثرافراد دنيا براي به دست آوردن ثروت، شهرت، قدرت، خانه، ماشين، كارخانه و از این قبیل در تلاش هستند ، خوب است كه انسان در پي موفقيت و رفاه باشد، اما ما انسان‌ها هرگز نمي‌توانيم همه چيز را با هم و دركنار هم داشته باشيم، بايد خوب بدانيم در هر زمان در پي هرچه كه مي‌رويم درهمان زمان قطعاً چيز‌هايي را ازدست خواهيم داد بنابراین بايد خوب دقت كنيم و تشخيص دهيم كه آيا واقعاً آنچه كه در پي آن مي‌رويم ارزشش را دارد كه آن چيز‌ها را از دست بدهيم و يا نه، برفرض مثال ما نمي‌توانيم هم فوتباليست، هم بدنساز، هم كارته كار، هم كشتي‌گير، هم شناگر، هم تكواندوكار، هم بسكتباليست، هم تاجر، هم معلم، هم دكتر، هم مهندس باشيم و بايد خوب بدانيم با انتخاب يك گزينه چندين گزينه را از دست خواهيم داد و به همين دليل بايد تلاش كنيم تا بتوانيم بهتر و بهتر انتخاب كنيم، در دنيا افرادي هستند كه درآمدشان حداقل يكصد برابر هزينه‌هايشان است اما باز هم زمان زندگي خود را صرف به دست آوردن درآمد مي‌كنند و طوري مال دنيا را دو دستي چسبيده‌اند كه اگر فرزندانشان را آنگونه بغل مي‌كردند فرزندانشان جزء خوشبخت‌ترين‌ها بودند، خوب است كه ما زمانمان را صرف پول درآوردن كنيم اما مشروط براينكه قبل از پول درآوردن بدانيم آن را براي چه مي‌خواهيم؟ امروزه اگر به اكثر جوانان بگوئيد در ده سال آينده خواسته‌ات اززندگي چيست؟ برفرض مي‌گويند به دويست ميليون تومان پول برسم و بعد اگرسوال كنيد خوب در ده سال بعد خواسته‌ات اززندگي چيست؟ مي‌گويند آن دويست ميليون تومان را به دو ميليارد تومان برسانم؟ و اگر بپرسيد خوب در ده سال بعد خواسته‌ات اززندگي چيست؟ باز هم در جواب مي‌شنويد كه مي‌گويند فلان كارخانه را راه‌اندازي كنم ويا فلان شركت را تأسيس كنم تا بتوانم سرمايه‌ام را به بيست ميليارد تومان برسانم، ازنظرمن اينگونه جوانان بدون آنكه متوجه باشند در زندگي نوكر پول بوده و هستند و هرگز معناي ارزش زمان خود را ندانسته‌اند. در اصل معناي زندگي را نفهميده‌اند؛ من شخصاً پول را با تمام وجودم دوست دارم به دليل اينكه نوكري را تواناتر از آن براي خودم نيافته‌ام و بعد از خداوند پشتوانه‌اي بهتر از آن براي خود نيافته‌ام وخوب مي‌دانم كه آن دررفاه زندگي قطعاً به من كمك مي‌كند، در خيلي از مراحل زندگي شخصيت وآرامش من را حفظ مي‌كند و می دانم که هزاران هزار فواید دیگر هم دارد ؛ اگر از من سوال كنيد كه آيا وقتت را صرف به دست آوردن درآمد مي‌كني و يا نه؟ درجواب مي‌گويم اگرزماني برسد كه من خودم را ثروتمند‌ترين فرد دنيا بدانم باز هم درهر۲۴ ساعت حداقل پنج ساعت آن را صرف درآمد خواهم كرد، البته فقط تا زماني كه كاري و عملي را واجب‌ تر از آن ندانم ؛ خوب به اطرافیانتان نگاه كنيد آن گاه متوجه خواهيد شد كه اكثر افراد دنيا از صبح تا شب مي‌دوند و حتي راه هم نمي‌روند بلكه مي‌دوند و روز‌هاي خود را دوان دوان از دست مي‌دهند، اگرمي‌خواهيد جزء اين گروه نباشيد بايد درطول زندگيتان روزهايي را اختصاص دهيد براي انديشيدن درمورد اينكه در پي چه مي‌رويد و آيا ارزش آنچه كه در پي آن مي‌رويد از ارزش زمانتان بالاتراست؟ اگرارزش را بالاترديديد درپي آن بدويد وحتي راه هم نرويد وتلاش كنيد تا بتوانيد سرعت دويدنتان را هم بيشتركنيد، اما اگر زمانتان را ارزشمندتر ديديد در راه تغيير نگرشتان به زندگي بدويد.

افرادي كه زمان زندگيشان برايشان خيلي مهم است چگونه افرادي هستند؟

اينگونه افراد خوب مي‌دانند كه در دنيا هر چيزي را به يک قيمتي مي‌توان خريد، اما زمان از دست رفته را به هيچ قيمتي نمي‌توان خريد، به همين دليل درطول زندگي خود تلاش مي‌كنند تا بتوانند از زمان زندگي خود به بهترين نوع ممكن استفاده كنند، اينگونه افراد در ذهن خود دو كفه ترازو دارند و در هر زمان در زندگي براي انجام هركاري و هر عملي از دو كفه ترازوي خود استفاده مي‌كنند،آنها‌ قبل از انجام هركاري و هر عملي اول آن را در يكي از كفه‌ ترازو‌هاي ذهني خود مي‌گذارند و بعد مي‌انديشند تا بتوانند درآن كفۀ ديگر كاري و يا عملي را بگذارند كه از آن كفۀ اولي سنگين‌تر باشد، اگرنتوانستند كاري وعملي را سنگين‌تر از آن كفه اول بيابند سپس آن كار و يا عمل را انجام مي‌دهند اما اگر بتوانند كاري و يا عملي را سنگين‌تر از آن كفه اول بيابند قطعاً از انجام آن كار منصرف خواهندشد و تغيير عقيده مي‌دهند. اينگونه افراد از نظر من بي‌نهايت قابل تحسين هستند به دليل اينكه در طول زندگيشان درحد فهم و شعور خود هميشه و درهمه جا بهترين عمل ممكن را انجام مي دهند، فكرمي كنم دانشمندان ميانگين سن در دنيا را ۷۵ سال بيان كرده‌اند، ما فرض را براين مي‌گيريم كه ما هم ۷۵ سال عمركنيم، تقريباً ۲۵ سال ازآن را درخواب به سر مي‌بريم، تقريباً ۳ سال آن را دردستشویی وحمام و رسيدگي به نظافت خود به سرمي‌بريم، تقريباً روزي يك ساعت و نيم از وقت خود را در بين راه به سرمي‌بريم كه مي‌شود ۵ سال، اكثرافراد دنيا روزي ۷ ساعت خود را صرف به دست آوردن درآمد براي امرار معاش مي‌كنند كه مي‌شود ۲۰ سال، پس ما اگر در مورد زمان زندگيمان خوب بيانديشيم تشخيص خواهيم داد كه درست است كه ما ۷۵ سال زنده هستيم اما در اصل اگر زندگي طبيعي داشته باشيم فقط و فقط ۲۲ سال از آن را زندگي مي‌كنيم و۵۳ سال ديگررا فقط و فقط زنده هستيم، آيا واقعاً تا به امروز ما فكركرده‌ايم كه اززندگيمان چه مي‌خواهيم، آيا واقعاً تا به حال در مورد لحظه‌اي كه ما را در قبر مي‌گذارند و با بيل خاك بر روي پيكرمان مي‌ريزند فكر كرده‌ايم آيا حتي براي يكبار اين صحنه را كه همه ما به آن ايمان داريم در ذهن خودمان تجسم كرده‌ايم و يا از ترس اينكه دچار افسردگي نشويم حاضر نيستيم درمورد آن فكر كنيم، من تأسف مي‌خورم از مردم اين زمانه كه انقدر مرگ‌ها را مي‌بينند و عزيزانشان جلوی چشمانشان مي‌ميرند، اما آن‌ها حتي لحظه‌اي به مرگ خود نمي‌انديشند و همچنان زمان زندگي خود را صرف به دست آوردن هيچ و پوچ مي‌كنند ؛ بيایيد به لطف خداوند از همين امروز خوب درك كنيم كه دنيا گذرگاهي بيش نيست، و اين جمله را در ذهن خود ثبت كنيم كه ( زندگي مسير است و نه مقصد خوشا برآنان كه اين مسير را آنگونه طي مي‌كنند كه با ياد لحظه‌ لحظۀ آن از وجود خود لذت مي‌برند ) افرادي كه معناي واقعي زندگي را درك كرده‌اند و ارزش واقعي زمان خود را مي‌دانند، در ۷۵ سال زنده بودن خود ۷۵ سال زندگي مي‌كنند. اينگونه افراد آنقدر با آرامش و لذت مي‌خوابند كه آن خواب را هم براي خود نوعي زندگي مي‌دانند، درطول زمان كاري خود آنقدر غرق در عظمت و بزرگي خداوند هستند كه در آن زمان هم در اوج زندگي كردن مي‌باشند ، آنان در بين مسيرهاي خود لحظه‌ای دست از تفكر و انديشيدن برنمي‌دارند و در آن شرایط هم درحال زندگي كردن هستند، دردستشویی، حمام و هنگام رسيدگي به نظافت خود آنقدر غرق در عظمت و بزرگي خداوند و حقارت و كوچكي خود هستند که در آن زمان‌ها هم در اوج زندگی کردن هستند. اينگونه افراد در لحظه لحظه‌هاي زندگي خود در پي شهرت، قدرت، رفاه، ثروت و …. هستند. اما ثانيه‌اي فراموش نمي‌كنند كه تمام اين‌ها اسب‌هاي زندگي هستند، اينگونه افراد از این جمله لذت می برند : ( عمری درجهان گشتم تا بیابم چیزی راکه بتوانم به آن افتخارکنم نیافتم چیزی را جز اینکه بگویم من بندۀ خداوند هستم. ) آيا واقعاً تا به حال انديشيده‌ايم كه به طور واقعي ازدنيا چه مي‌خواهيم؟ اكثر افراد دنيا در پي شهرت و قدرت وثروت هستند و روزي هم در همين راه‌ها از دنيا مي‌روند، از نظر من انسان تا زماني كه به شهرت و قدرت و ثروت نرسيده است تصورمي‌كند خلاء زندگي اين‌ها هستند. من تا به امروز به اين‌ها نرسيده‌ام اما تصور مي‌كنم به بهترین و بیشترین های اين سه نوع رسيده‌ام و با اين تصور باز هم احساس حقارت و خلاء داشتن مي‌كنم و خودم را فقير فقير مي‌دانم، من شخصاً فقط و فقط زماني احساس غني بودن، بزرگ و بي‌نياز بودن مي‌كنم كه بتوانم نام عاشق را بر روي خودم بگذارم، از خداوند مي‌خواهم كمك كند تا بتوانم روزهاي زندگيم را در راه عاشق شدن و عاشق ماندن شب كنم، من شعور معاش را اولين لازمه‌ی درست زيستن مي‌دانم، اما متأسفانه دردنيا شعوراقتصادي، شعوراجتماعي، شعورعلمي و … خيلي رشد كرده است، اما من در رشد شعور معاش پيشرفت كه نمي‌ بینم هيچ ، بلكه درآن خيلي هم پس رفت مي‌بينيم ، تعريف من ازكلمه شعورمعاش اين است كه انسان در لحظه لحظه‌ی زندگي خود به پندار، كردار، گفتار و ظاهر خود بيانديشد و به آن‌ها توجه كامل داشته باشد ، برفرض مثال بعضي از افراد نان براي خوردن ندارند اما تمام زمان زندگي خود را صرف جمع‌آوري اطلاعات عمومي مي‌كنند و نسبت به نياز خود كه نان است بي‌توجه هستند، بعضي از افراد با داشتن دنيايي ثروت اما باز هم روز‌هاي خود را در راه ثروت‌اندوزي شب مي‌كنند، بعضی از افراد روز خود را صرف مورد تحسين قرار گرفتن از طرف ديگران می‌کنند، گروهي ديگر به دليل داشتن عقده‌هاي دروني آنقدر خود را زير بار قسط و بدهي برده‌اند كه مجبورند تمام روز‌هاي خود را در راه پرداخت قسط‌ها و كمي امرارمعاش شب كنند ، بعضي از افراد تمام روز‌هاي خود را صرف آموختن شب مي‌كنند اما حتي يك روز را هم در راه عمل كردن به آموخته‌هاي خويش شب نمي‌كنند، گروهي كه به اصطلاح خود را اكتيو مي‌دانند ، تمام روز‌هاي خود را در راه به دست آوردن خواسته‌هاي دروني خويش مي‌گذرانند، اما ما چگونه روز‌هاي خودمان را شب كنيم كه حداقل خودمان بتوانيم به وجود خودمان عشق بورزيم؟ از نظر من ما بايد اول در حد توانمان به درك واقعي معناي كلمه شعور معاش برسيم و بعد جايگاه، موقعيت و شرایط خودمان را ارزيابي كنيم و برحسب آن‌ها روز‌هاي خود را به بهترين نوع ممكن شب كنيم.

از نظر من خوب است كه انسان در پي آموختن باشد اما مشروط بر اينكه زماني را هم براي استفاده كردن از آموخته‌هاي خود بگذارد ، خوب است كه انسان در پي ثروت، روز‌هاي خود را شب كند اما مشروط بر اينكه زمانی را هم براي خرج كردن آن ثروت‌ها بگذارد، براي مثال مي‌توان از افرادي نام برد كه از نظر ثروت در رفاه كامل هستند اما اگر يك هفته تعطيلات داشته باشند آن‌ها به جاي اينكه روز‌هاي خود را در راه خرج كردن مقدار خيلي كمي از ثروت خود شب كنند، آن تعطيلات را در راه افزايش ثروت خويش شب مي‌كنند، اين افراد معتاد به مال دنيا هستند. از طرفی افرادي هم هستند كه تمام روز‌هاي خود را فقط و فقط صرف تفريح و خوش‌گذراني مي‌كنند، از نظر من رشد براي چنین افرادی هم غيرممكن است.

اگر ما در زندگي در پي يك و يا دو مورد از خواسته‌هايمان برويم قطعاً شعور معاش خود را مورد سوال قرار خواهيم داد. مثلا وقتي ما مي خواهيم با كسي تماس بگيريم، اگر ما حتي يك رقم از شماره  را اشتباه بزنيم و يا يك رقم كمتر بزنيم مسلما ارتباط ما برقرار نمي شود پس بايد تمام شماره به درستي و كامل وارد شود تا ارتباط برقرار گردد. در اينجا رسيدن به رشد و كمال همان برقراري تماس مي باشد. پس براي موفقيت و دستيابي به جايگاه مناسب در زندگي بايد به تمام خواسته ها و جوانب انديشيد و همزمان تمام ابعاد زندگي را رشد و پرورش داد.

من شخصاً به لطف خداوند دوست دارم دراین راه ها روزهای خود را شب کنم:

۱) برطرف كردن نياز‌هاي روحيم

۲) برطرف كردن نياز‌هاي جسميم

۳) به دست آوردن رضايت خالقم

۴) بالا و بالاتر بردن شعورمعاشم

۵) به دست آوردن سلامتي

۶) به دست آوردن آرامش دروني

۷) به دست آوردن فرزنداني نيك و صالح

۸) آموختن

۹) آموزش دادن

۱۰) به دست آوردن رضايت همسر و فرزندانم

۱۱) به دست آوردن محبوبيت

۱۲) به دست آوردن رفاه

۱۳) به دست آوردن قدرت

۱۴) به دست آوردن ثروت و شهرت