به نام تو که بی تو هیچم

موضوع صحبت درتاریخ : ۵ / ۹ / ۱۳۸۹

* لذت های واقعی زندگی چه هستند *

از نظر من لذت دو نوع است

 ۱-لذت نفسانی

 ۲-لذت جسمی ومادی؛     

البته این دو نوع لذت خیلی به یکدیگر مرتبط هستند و به نوعی مکمل یکدیگرند.

لذت های روحی عبارتنداز:

 ۱- معشوق داشتن

 ۲- داشتن آرامش درونی

 ۳- داشتن وجدانی راحت

 ۴- لذت بردن از وجود خویش

 ۵- خود را شایسته بهترین ها دیدن

 ۶- امید داشتن به آینده و بهتر و بهتر شدن خویش

 ۷- نداشتن نگرانی و استرس

 ۸- دل نبستن و رها شدن از تمام وابستگی‌ها

 ۹- به بزرگی، توانایی و مهربانی خداوند ایمان داشتن.

لذت های جسمی و مادی عبارتند از:

۱- غذای خوب خوردن

 ۲- جای خوب خوابیدن

 ۳- لباس خوب پوشیدن

 ۴- مورد تأیید و تحسین دیگران بودن

 ۵- زیبارو بودن

 ۶- ثروتمند بودن

 ۷- قدرتمند بودن

 ۸- مشهور بودن.

از غذای خوب لذت بردن یعنی چه؟

 اکثر افرادی را که تا به امروز من دیده‌ام، برحسب عادت و یا پیروی از خواسته های دل خود غذا می‌خورند و اکثر اوقات بدون فکرکردن غذا می‌خورند؛ اینگونه افراد شاید هم از غذا خوردن لذت ببرند اما  لذتی آنی و زودگذر می‌برند و حتی بعضی وقتها همان لذت موجب رنج و ناراحتیشان می‌شود.

بر فرض مثال : فردی را در نظر بگیرید که از خوردن دو پرس غذا لذت می‌برد و دو پرس غذا را نیز میل می‌کند سپس بعد از خوردن آن دو پرس غذا دیگر قادر به نفس کشیدن نیست و خود را نیز هزاران هزار بار بابت پرخوری کردن سرزنش می‌کند و به خود می گوید دیگر هرگز اینگونه غذا نخواهم خورد؛ درست است که ما از غذا خوردن هم باید لذت ببریم اما لحظه ای نباید فراموش کنیم که حتی لذت بردن از غذا هم نیاز به فکرکردن دارد و اگر ما بخواهیم بدون فکرکردن از غذا خوردن لذت ببریم هرگز شایسته کلمه انسان نخواهیم بود و هر آنچه را که انسان با فکر و اندیشه میل کند قطعاً از آن لذت خواهد برد.

لذت بردن از خوب خوابیدن یعنی چه ؟

همان طورکه انسان به آب و هوا و غذا نیاز دارد به خواب هم نیز نیاز دارد و برطرف شدن هر نیازی که به انسان آرامش دهد قطعاً لذت بخش خواهد بود؛ اما متأسفانه این روزها اکثر افراد دنیا در پی این هستد که جای خواب خود را نرم تر و وسیع تر و وسیع ترکنند، اینگونه افراد چه غافلند و نمی دانند نرم بودن و وسعت جای خواب تا به امروز به هیچ انسانی آرامش نداده و نخواهد داد؛ می‌گویند بهترین و نرم ترین بالش دنیا وجدان راحت است و هرکس که این جمله را گفته است به درستی که از درک بالایی برخوردار بوده است. بنابراین اگر ما هم می‌خواهیم درطول زندگیمان جای خواب خوب داشته باشیم و از خوابیدنمان لذت ببریم، تنها راه آن بدست آوردن وجدانی راحت است ( البته هرگز نباید فراموش کنیم که جزئیات زندگی همیشه و در همه جا برکلیات زندگی تأثیرگذار بوده و هست ) برفرض مثال: اگروجدان ما ۱۰۰ % هم راحت باشد، اما جای خوابمان نا امن یا کثیف ویا خیلی سرد یا خیلی گرم باشد هرگز توانایی لذت بردن از چنین جای خوابی را نداریم.

لذت بردن از لباس خوب پوشیدن یعنی چه ؟

کلمه بد و یا خوب از نظر افراد متفاوت است؛ هر انسانی هر نوع لباسی را که خوب بداند از آن لذت می برد؛ من شخصاً زمان نوجوانی خودم را که به یاد می‌آورم، آن روزها عاشق لباس های طرح دار و لباس هایی که نگاه دیگران را جلب می‌کرد بودم، وقتی دیگران به من خیره می‌شدند من فکر می‌کردم خیلی فرد جالب و خوش تیپی هستم به همین دلیل از پوشیدن آن نوع لباس ها لذت می‌بردم و بیشتر درآمدم را صرف اینگونه لذاتم می‌کردم؛ اما اکنون هزاران هزار برابر آن روزها دوست دارم لباس های شیک برتن داشته باشم وازشیک بودن خود نیز لذت ببرم؛ اما مسئله مهم این است که معنای کلمه شیک از نظر من فرق کرده است و شیک بودن را در مرتب و تمیز بودن می‌دانم و نه در مورد توجه دیگران بودن.

از نظر من افرادی که از شیک بودن خود لذت نمی‌برند بی‌قید و بند هستند؛ اگر ما می‌خواهیم فردی با قید و بند باشیم باید از شیک بودن خود لذت ببریم و قبل از لذت بردن سعی کنیم تا بتوانیم خود را به رشدی برسانیم که به درک معنای شیک بودن برسیم وخوب بدانیم که شیک بودن واقعی از نظر ما چیست؟

لذت بردن از مورد تأیید و تحسین دیگران بودن یعنی چه؟

هر فردی در هر کجای دنیا که باشد و بگوید از مورد تأیید و تحسین بودن لذت نمی‌برد، از نظر من ریاکار و دروغگو است و یا اینکه فردی افسرده و از نظر روحی مریض است؛ ما انسان‌ها باید بپذیریم که یکی از لذات زندگی مورد تأیید و تحسین دیگران بودن است؛ اما ما فقط زمانی می‌توانیم از مورد تأیید و تحسین دیگران بودن لذت ببریم که در وجود خودمان، خودمان را برازنده ی آن تأیید و تحسین‌ها بدانیم، اگر ما نتوانیم خودمان را برازنده ی تأیید و تحسین بدانیم و برخلاف اعتقادات درونیمان پندار،کردار، گفتار و ظاهرمان را به گونه ای کنیم که مورد تأیید و تحسین دیگران باشیم، با داشتن چنین شخصیتی در پی عقده‌های درونیمان رفته‌ایم و هرگز توانایی لذت بردن از مورد تأیید و تحسین دیگران بودن را نداریم.

لذت بردن از زیبا رو بودن یعنی چه ؟

می‌گویند خداوند زیباست و زیبایی‌ها را دوست دارد؛ آیا واقعاً تا به امروز اندیشیده‌اید که وقتی می‌گویند خداوند زیباست یعنی چه ؟ آیا تصور می‌کنید خداوند چشمانی درشت و آبی و ابرویی کمان دارد؟ آیا چشمانی درشت و آبی و ابرویی کمان اصلاً برای چنین بزرگی معنا دارد؟ بهتر است ما هم کمی عمیق بیاندیشیم و درک کنیم که چنین بزرگی نیازی به اینگونه زیبایی ها ندارد و خود را نیز بنده و مخلوق چنین بزرگی بدانیم تا به لطف خالقمان هرگز و هرگز خود را نیازمند به زیبارویی ندانیم؛ البته حرف من این است که خودمان را محتاج و نیازمند به زیبارویی ندانیم و نه اینکه منکر لذت زیبارویی شویم.

من خیلی وقتها از خیلی افراد شنیده ام که می گویند ما از صورت زیبا لذت نمی‌بریم بلکه فقط از سیرت زیبا لذت می‌بریم. از نظر من حتی حقیرترین افراد دنیا هم می دانند که سیرت زیبا بهتر از صورت زیبا است، اما اگر ما بخواهیم بگوییم از داشتن صورتی زیبا لذت نمی بریم به نظر من دروغی بزرگ به خود و دیگران گفته‌ایم، بهتراست هرگز نه به خود و نه به دیگران دروغ نگوییم و تلاش کنیم تا بتوانیم اول سیرتی زیبا و سپس صورتی زیبا بدست آوریم و یک عمر از سیرت زیبا و صورت زیبای خود لذت ببریم.

لذت بردن ازثروت یعنی چه ؟

 اکثر افراد دنیا معتقدند که پول خوشبختی نمی آورد اما فقر بدبختی می‌آورد؛ من هم به این اصل کاملاً معتقد هستم؛ ما انسان ها پول را به چشم وسیله ای می‌بینیم که توسط آن می‌توانیم هرآنچه را که نیاز و یا دوست داریم بدست آوریم؛ از نظر من افراد ثروتمند در دنیا بیشمارند اما افرادی که توانایی لذت بردن از ثروت خویش را داشته باشند انگشت شمارند؛ هر فردی در هرکجای دنیا اگر منکر لذت پول شود از نظر من با خودش صادق و روراست نبوده است؛ ما به لطف خداوند باید تلاش کنیم تا بتوانیم درحد توانمان ثروتمند شویم و سپس از آن لذت ببریم.

خیلی از افراد هستند که برای رسیدن به ثروت دست به هرکاری می زنند و اصل های خود را از دست می‌دهند تا بتوانند اسب بدست آورند ( منظور از اصل اعتقادات و شرف انسانی است ) ما باید درطول زندگیمان لحظه‌ای از لذت پول غافل نباشیم و خوب درک کنیم که پول لذت بخش است اما بیاموزیم که در راه رسیدن به پول و ثروت هرگز و هرگز نباید اعتقادات و شرف انسانیمان را مورد سوال قراردهیم زیرا وقتی انسان اعتقادات و شرف انسانی خود را مورد سوال قرار می‌دهد اگر کوهی از ثروت را هم داشته باشد هرگز توانایی ذره ای لذت بردن از آن کوه ثروت را ندارد؛ بعضی از افراد پول خود را صرف مواد مخدر می‌کنند؛ بعضی از افراد پول خود را صرف تجملات و عقده های درونی خود می کنند؛ بعضی از افراد پول خود را صرف بدست آوردن شهرت و قدرت می‌کنند؛ بعضی از افراد پول خود را صرف خدمت به خلق می‌کنند؛ بعضی از افراد پول خود را صرف عبادات می‌کنند و به هرحال هر فردی پول خود را صرف آنچه که برایش لذت بخش است می‌کند؛

آیا ما تا به امروز اندیشیده‌ایم که از چه، چرا، چگونه، چقدر و در چه زمان لذت می بریم؟ از نظر من انسان فقط زمانی می تواند به جواب های چه، چرا، چگونه، چقدر وچه زمانِ خود برسد که ۱۰۰ % با خود صادق و روراست باشد در غیر این صورت غیرممکن است بتواند جواب را بیابد؛ از نظر من انسان های بزرگ و والا  پول های خود را در راه ها و جاهایی خرج می‌کنند که احساس می‌کنند خداوند شاد می‌شود.

 من بهترین راه برای شاد شدن خداوند را خدمت و احترام به خویشتن می‌دانم و خداوند را پدری می‌دانم که از لذات صحیح  و انسانی فرزندانش لذت می‌برد.

لذت بردن ازقدرت یعنی چه؟

لذت قدرت دو نوع است:

نوع اول: قدرت داشتن برای سوء استفاده کردن از دیگران و کوبیدن بر سر دیگران و تصرف بهترین ها برای خود و عزیزان خود؛ از نظر من افرادی که در اعماق ذهنشان چنین تفکراتی دارند و قدرتمند شدن را به این دلایل دوست دارند آن‌ها افرادی هستند سرشار از عقده های درونی که هرگز معنای لذت واقعی قدرت را نفهمیده اند.

نوع دوم: قدرت داشتن برای حفظ اعتقادات و شرف انسانی و نواموس؛ برای مورد سوء استفاده قرار نگرفتن؛ زیرِ بارِ زورنرفتن؛ حفظ حق و حقوق خودمان و حفظ حق و حقوق کل انسان‌ها. از نظر من افرادی که در اعماق ذهنشان چنین تفکراتی هست شایستگی قدرتمند شدن را دارند، و اگر اینگونه افراد هیچ وقت به هیچ گونه قدرتی هم نرسند باید خوب بدانند که شاید هیچ وقت قدرت را نداشته اند، اما همیشه تفکرات قدرتمندانه را داشته اند.

هر دو نوع قدرت برای آنان که در پی آن هستند لذت بخش است اما ما باید به لطف خداوند تلاش کنیم در زندگی لذت‌هایی را ببریم که بتوانیم از فکرکردن به آن لذات نیز لذت ببریم  به آنها افتخارکنیم و در طول زندگیمان هرگز از لذت داشتن قدرت نیز غافل نباشیم.

لذت بردن از شهرت یعنی چه؟

من شخصاً یکی از بزرگترین لذات دنیا را مشهور بودن می دانم و افرادی را که در این راه قدمی برنمی‌دارند را افرادی می‌دانم که لذت شهرت را درک نکرده اند.

البته باید بگویم افرادی که خود را محتاج و نیازمند به شهرت می‌دانند افرادی حقیر و ذلیل هستند؛ از نظر من فرد عاقل فردی است که لحظه ای از لذت شهرت غافل نباشد و برای رسیدن به شهرت خود تلاش کند اما هرگز خود را محتاج به شهرت نداند.

 بر فرض مثال: ما برای نفر اول شدن درکنکور، برای ثروتمند شدن، برای خوش اندام شدن، برای زیبا شدن، برای انسان و انسان‌تر شدن تلاش کنیم اما درحالی که در تلاش هستیم در پی هدفمان باشیم و بدانیم که هدف ما هرگز شهرت نبوده و نیست، اما اگر روزی به شهرت نیز رسیدیم از آن لذت ببریم و هرگز منکر لذت شهرت نباشیم

ما باید بدانیم که شهرت فقط و فقط برازنده ی افرادی است که از آن لذت می‌برند اما در پی اهداف خود گام برمی‌دارند، نه در پی شهرت. 

لذت بردن از معشوق داشتن یعنی چه؟

هر وقت هرکجا که کلمه معشوق می‌آید اکثر افراد دنیا تصور می‌کنند باید مردی و یا زنی مورد علاقه باشد که بتوان نام آن را معشوق گذاشت؛ اما از نظر من اینطور نیست.

درست است که می‌توان زن و یا مردی را معشوقعه ی خود بدانیم اما نمی‌توان گفت که کلمه معشوق فقط به معنای زن و یا مرد مورد علاقه ی انسان است.

کلمه ی معشوق از نظر من یعنی هر چیزی که انسان وقتی به آن می اندیشد و یا نگاه می‌کند و یا صحبت می‌کند دیگر هیچ چیز ذره ای برایش معنا نداشته باشد و معشوق واقعی یعنی چیزی و یا کسی که وقتی انسان به آن می اندیشد و یا با آن صحبت می کند دیگر قادر به فکرکردن به هیچ چیز و هیچ کس نباشد.

این غلط است که انسان‌ها تا کمی از فردی خوششان می‌آید فوراً می‌گویند من عاشق آن هستم، ما باید تلاش کنیم تابتوانیم فردی و یا چیزی را پیدا کنیم که وقتی به آن می اندیشیم دیگر هیچ چیز نفهمیم، و چه لذت بخش است اگر بتوانیم در زندگیمان چنین فردی و یا چنین چیزی را بیابیم، من شخصاً درتمام هستی هیچگونه لذتی را حتی قابل قیاس با لذت معشوق داشتن نمی‌دانم.

لذت بردن از آرامش درونی یعنی چه ؟

اگر از من سوال کنند که خوشبختی و بدبختی را در یک جمله معنا کن، می‌گویم “خوشبختی، داشتن آرامش درونی”  و  “بدبختی، نداشتن آرامش درونی” است.  اکثر افراد دنیا می‌خواهند به شهرت، قدرت و ثروت برسند تا بتوانند از زندگیشان لذت بیشتری ببرند.

من نیز شخصاً همیشه در پی اینگونه خواسته ها بوده‌ام و خواهم بود، اما فرد عاقل فردی است که با بدست آوردن اینگونه امتیازات، آرامش درونی خود را افزایش دهد و هرگز ازکلمه به چه قیمت غافل نباشد.

من خیلی از افراد را دیده ام که آرامش درونی خود را پایمال می‌کنند تا بتوانند به خواسته های خود برسند و از اینکه چرا اصلاً  اینگونه خواسته ها را می خواستند غافل می‌شوند، بنابراین آرامش درونی خود را که لذتی واقعی است از دست می‌دهند تا بتوانند به ثروت و امتیازاتی که خالی از آرامش درونی است برسند.

 برفرض مثال:  فردی آدم کشی می‌کند، حقی را نا حق می‌کند، تا بتواند به شهرت و قدرت و ثروت برسد که توسط آنها آرامش درونی را بدست آورد، این فرد اگر به خواسته های خود نرسد شاید هرگز متوجه ی حماقت خود نشود، اما اگر روزی به خواسته های خود برسد آن زمان خواهد فهمید که چه غفلتی کرده است و آنچه را که در پی آن بوده است را داده و کلی امتیازات را که چیزی جز بدبختی نیستند را در کنار خود جمع کرده است.

از نظر من آرامش درونی داشتن، بی نهایت لذت بخش است و نمی‌توان آن را بدست آورد مگر با تلاش بسیار، ایمان واقعی به پوچی دنیا و رعایت اینکه در هر زمان، در هرشرایط و در هر زمینه ای هر آنچه برای خود نمی پسندیم برای دیگران نیز نپسندیم و هر آنچه را که برای خود می پسندیم برای دیگران نیز بپسندیم.

لذت بردن از داشتن وجدانی راحت یعنی چه ؟

من این جمله را شنیده ام که نرم ترین بالش دنیا وجدان راحت است، این جمله چقدرزیبا و واقعی است، واقعاً چه لذتی است اگر ما بتوانیم سرمان را بر روی نرم ترین بالش دنیا بگذاریم؛ بیایید به لطف خداوند از اکنون به بعد انقدر در پی بالش های نرم قدم برنداریم و تلاش کنیم روز به روز وجدانمان را راحت‌تر و راحت‌ترکنیم تا بتوانیم از آن بی نهایت لذت ببریم؛ ما نیز باید بدانیم وجدان راحت بدست نمی آید مگر با پرورش انسانیت در وجود خویش، من قبل ها تصور می‌کردم اگر انسان هرآنچه را که برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد و هر آنچه را که برای خود نمی پسندد برای دیگران نیز نپسندد می‌تواند وجدانی راحت داشته باشد، اما اکنون درک کرده‌ام که وجدان راحت فقط وفقط با رعایت انسانیت در وجود خویش بدست می آید ( انسانیت از نظر من یعنی اینکه انسان خود را به مرحله ای برساند که بتواند تمام دنیا را جزو اموال و دارایی خود و تمام افراد دنیا را مثل فرزندان خود بداند و سپس به اندازه ی فهم خود هر طورکه احساس کرد صحیح است با آنان رفتارکند ) وقتی انسان بتواند خود را به چنین مرحله ای برساند اگر بدترین بدیها را هم بکند باز هم وجدانی راحت دارد و دلیل براین است که اینگونه بدی کردن ها از نفهمی انسان است و نه از بد بودن و آنچه در زندگی وجدان راحت را از انسان می گیرد بد بودن از نظر خود است و نه از نظردیگران. نادانی و نفهمی تا به امروز هیچ وجدان راحتی را نگرفته است و نمی‌تواند بگیرد و نخواهد گرفت.

لذت بردن از وجود خویش یعنی چه ؟

از نظر من هر انسانی در هر جای دنیا اگر نتواند از وجود خویش لذت ببرد قطعاً در وجودش بدی یا تنبلی،‌ دنیا پرستی و یا بی ایمانی است وشما هم که دراین جلسه حضور دارید ویا این نکات را می خوانید اگر از وجود خود لذت نمی‌برید بدانید که حتماً یکی از اینگونه خصوصیات در وجودتان وجود دارد و به لطف خداوند تلاش کنید تا بتوانید آن را کنار بگذارید و یک عمر از وجود خویش لذت ببرید.

خود را شایسته بهترین ها دانستن یعنی چه؟

من بارها و بارها این احساسم به زندگی را بیان کرده‌ام و دوست دارم باز هم بیان کنم که من به طور واقعی در تمام هستی حتی یک نفر را هم از خودم خوشبخت‌تر نمی‌دانم و واقعاً حتی یک نفر را هم نمی‌توانم نام ببرم؛ از نظر من هرانسانی اگر بتواند به چنین احساسی برسد و واقعاً در وجود خود چنین احساسی داشته باشد و نه درحد حرف و ادا غیرممکن است که از زندگی خود لذت نبرد. این احساس هرگز با بدست آوردن بهترین ها بدست نیامده و نخواهد آمد؛ انسان فقط وفقط زمانی می تواند چنین احساسی داشته باشد که به طور واقعی و نه به صورت ادا و خود فریبی بلکه به طور واقعی واقعی بتواند خود را شایسته بهترین ها بداند؛ وچه لذتی است که انسان بتواند در وجود خود، خود را شایسته بهترین ها بداند.

لذت بردن از امید داشتن به آینده و بهتر و بهتر شدن خویش یعنی چه ؟

می‌گویند انسان به امید زنده است و انسان نا امید را مرده ای متحرک می‌دانند؛ انسان هرچقدر که به زندگی امیدوارتر باشد قطعاً احساس بهتری دارد و از زندگی لذت بیشتری می برد؛ من بعضی از افراد را دیده‌ام که روز به روز رو به پسرفت شخصیتی و مالی هستند و بی‌قید و بند زندگی می کنند، اما دیگران و نیز خود را فریب می دهند و می‌گویند به آینده امیدوارهستیم؛ من اینگونه افراد را دروغگو و بدبخت می دانم و برایشان تأسف می خورم که غافلند از اینکه خود را فریب می‌دهند و نه دیگران را، اینگونه افراد افرادی هستند که دوست دارند بتوانند در زندگی امیدوار باشند اما هرگز امیدوار نبوده اند وتا زمانی که اینگونه زندگی می‌کنند نمی توانند امیدوار باشند و فقط مدعی هستند و یک عمر در ادا می‌مانند.

انسان فقط زمانی می‌تواند امید به آینده و بهتر و بهتر شدن خویش داشته باشد که امروزهای خود را نسبت به دیروزهای خود بهتر و موفق‌تر بداند، بر فرض مثال : اگر شما اضافه وزن دارید و شکلات و یا شیرینی بر دهان دارید و یا اینکه بدهی های عقب مانده دارید و در حال خرج کردن پول برای مورد تأیید و تحسین دیگران قرارگرفتن هستید لطفاً نه به خود ونه به دیگران دروغ نگویید ودست از این همه ادا وخود فریبی بردارید و دیگر هرگز حرفی از لاغر شدن ویا ثروتمند شدن خود نیز نزنید؛ اگرخواهان لذت بردن از امید به آینده و بهتر و بهترشدن خویش هستید باید لحظات زندگی را از دست ندهید و زندگی خود را طوری بنا کنید که بتوانید هر روز خود را بهتر از دیروز خود ببینید.

لذت بردن از نداشتن نگرانی و استرس یعنی چه ؟

از نظر من تنها چیزی که در دنیا وجود دارد که می‌تواند نگرانی و استرس را برای انسان بی‌معنا و ناشناخته کند فقط و فقط شناخت خالقمان و ایمان به داشتن چنین خالقی است؛ چطورممکن است انسانی بگوید من خالقم را می‌شناسم و می‌دانم که او را دارم اما از زندگی خود لذت نمی‌برم، از نظر من غیر ممکن است و هرکس که چنین احساسی دارد یا در شناخت خالق خود دچارضعف بوده و یا در ایمان به داشتن آن دچار ضعف بوده است.

البته اگر ما انسان‌ها بی نهایت ایمان داشته باشیم اما در زندگی باز هم بیشتر از اندازه‌ی گلیم خود پایمان را دراز کنیم قطعاً باز هم نگرانی و استرس مثل سایه به دنبال ما می‌آیند و در زندگی آن ها را خواهیم داشت؛ باید بدانیم نداشتن نگرانی واسترس با رعایت دو اصل بدست می آید : یک ایمان داشتن؛ دو هرگز پا را بیشتر از گلیم دراز نکردن.

لذت بردن از دل نبستن به دنیا و رها شدن از تمام وابستگی ها یعنی چه؟  

از نظر من هر آنچه که در دنیا وجود دارد فانی و موقتی است و چه غافلند آنان که به چیزهای فانی و موقتی دل می بندند؛ کافی است ما کمی تلاش کنیم تا بتوانیم درک کنیم که به طور واقعی دنیا گذرگاهی بیش نیست و سپس هرگز به آن دل نخواهیم بست.

لذت بردن از بزرگی و توانایی و مهربانی خداوند و ایمان داشتن یعنی چه ؟

از نظر من هر انسانی که به طور واقعی بتواند درک کند که چگونه خدایی دارد و آن را درک کند بی نهایت در زندگی احساس خوشبختی و توانایی می‌کند و اگر ما تا به امروز نتوانسته ایم با داشتن چنین خدایی از زندگیمان لذت ببریم چندین دلیل دارد یا خدا را نشناخته ایم و یا اینکه شناخته ایم اما توانایی ها و مهربانی‌های او را نشناخته ایم و یا اینکه خود را لایق داشتن چنین خدایی ندانسته ایم.

افرادی که خداوند و توانایی های او را درک نکرده اند من احساس می کنم تا به امروز حتی یک ذره هم از شعورشان استفاده نکرده اند و فقط کافی است ذره ای از شعور خود استفاده کنند و افرادی که تا به امروز خود را لایق داشتن چنین خدایی نمی‌دانند را افرادی می‌دانم که ندانسته اند خدایی که آنان دارند اگر هزاران هزار برابر هم بی لیاقت باشند باز هم چه بخواهند و چه نخواهند او خدایشان است.

بیایید از امروز به بعد به گونه ای زندگی کنیم که هرگز دل چنین خدایی مهربان را نشکنیم.