به نام تو، كه بي تو هيچم
موضوع صحبت در تاريخ ۲۸ / ۳ / ۸۹
انصاف چيست و فرد منصف كيست؟
انصاف درمورد پندار يعني چه؟
تمام انسانها يك ضمير خودآگاه دارند و يك ضمير ناخودآگاه؛ ضميرناخودآگاه انسان از افكار دروني وی، وضمير خودآگاه او ازخواسته هايش به وجود ميآيد و از نظر من ضمير ناخودآگاه است كه پندار انسان را به وجود ميآورد. و اما ضمير ناخودآگاه انسان ازكجا به وجود ميآيد؟ بعضي از افراد معتقدند كه ذاتي است، بعضي از افراد معتقدند مربوط به لقمه حلال و حرام است، بعضي معتقدند كه خداوند است كه فطرت انسان را مشخص ميكند و من هم معتقد هستم ضمير ناخودآگاه انسان به تمام اين مسائل مرتبط است، اما نه درحدي كه ما به خودمان و يا ديگران برچسب بزنيم و خود را راحت كنيم.
متاسفانه امروزه اكثر افراد دنيا هركاري را كه خودشان دوست دارند انجام ميدهند و ميگويند “من اين گونه هستم”.
به طور مثال، شما به شخصي ناخواسته بدي ميكنيد و هزاران بار بابت اشتباه و يا آن بدي از طرف مقابل عذرخواهي می كنيد، اما آن فرد حتی با وجود هزاران بار عذرخواهی شما هم حاضر نیست شما را ببخشد و میگوید “ما خانوادگی کینه درذاتمان است”، و يا به عنوان مثال دیگر، بعضي از افراد هميشه و در همه جا احساس ميكنند از همه طلب كار هستند و با غرور و خود بزرگ بيني زندگی ميكنند و وقتي از اين گونه افراد دليل رفتارشان را بپرسيد در جواب ميگويند “پدربزرگ من صد سال قبل دويست نفر کارمند و كارگر داشته است، حالا يك سري از افراد تازه به دوران رسيده ميخواهند من را درحد خودشان بدانند و چنين چيزي براي من قابل قبول نيست” و البته مثال دیگر، اگر از بعضي افراد كه داراي صفت مذموم خودپسندي و بدخواهي ديگران و از اين قبيل خصوصيات هستند بپرسيد چرا اين خصوصيات دروجودتان است؟ پاسخ ميدهند “اگر تو هم به جاي من و يا درشرایط من بودي قطعاً همين گونه بودي” و هرگز حاضر نيستند ضعف خود را بپذيرند.
بعضي از افراد فكر ميكنند لقمه حلال را فقط پدران آنان به آن ها وآن ها به فرزندانشان دادهاند، و به راحتي به خود اجازه ميدهند در مورد ديگران قضاوت كنند و هرگاه شخصي برخلاف ميل آنها بگويد يا بخورد و يا بخوابد، فوراً ميگويند اگرلقمه حرام نميخوردند و لقمه حلال ميخوردند اينگونه نبودند.
بطور مثال عده ای فكر ميكنند خداوند بدجنسي و دنياپرستي را در ذات و فطرت دیگران گذاشته است و فقط در فطرت آنها درستي و انسانيت گذاشته شده است. و این یک حقیقت است که انسانهاي بزرگ ضمير ناخودآگاهشان را هم خودشان ميسازند و انسانهاي كوچك حتي توانايي ساختن ضمير خودآگاهشان را هم ندارند. اگر ما هم به لطف خداوند ميخواهيم ضمير ناخودآگاهمان را خودمان كنترل كنيم، بايد بپذيريم مقدار كمي از پندار انسان به ذات و فطرت و يا ارث و شرایط زندگي و يا حتی لقمه حلال وحرام و خواست خداوند است، اما این خود ما هستیم که مقدار زيادي از پندارمان را خودمان ميسازيم.
به عنوان نمونه ما ميتوانيم به اين موضوع فكر كنيم كه روزي دزدي بسيار ماهر شويم و يا ميتوانيم به اين موضوع فكر كنيم كه درطول زندگيمان هرگز دزدي نكنيم؛ ميتوانيم فقط و فقط به منافع خودمان فكركنيم و ضايع كردن حق ديگران را حق خود بدانيم و یا می توانیم رسیدن به اهداف دیگران و احقاق حق دیگران را سرلوحه خود قرار دهیم؛ به هرحال خود ما هستيم كه پندارمان را ميسازيم و درصد خيلي كمي از آن برحسب شرایط مختلف زندگي ساخته ميشود.
انصاف در مورد كرداريعني چه؟
من رعايت كردن حقوق ديگران را در تمام اعمالمان انصاف در كردار ميدانم، آيا واقعا ما انسانها در اعمال روزانهی خود از انصاف غافل نيستيم؟ آيا اگر واقعا ما عالمترين، قدرتمندترين، مشهورترين، يا ثروتمندترين فرد دنيا باشيم، باز هم در اعمالمان منصف هستيم و يا بر خلاف آن خود را برتر از ديگران ميدانيم؟
به طور مثال اگرما قامتمان ازديگران بلندتر باشد ودرچيدن ميوهها از درخت تواناتر از ديگران باشيم درست است كه تمام ميوهها را ما بچينيم وازآن خود بدانيم؟
آيا اگر ما در محلی با ۹ نفر ديگر باشيم و ما توانايي خوردن ۱۰ وعده کامل غذا را داشته باشيم، اما در آن محل و آن موقع فقط ۸ غذا باشد درست است كه ما به جاي يك غذا كه حتي ازحقمان هم بيشتر است، ۲ پرس غذا ميل كنيم؟
اگر ما عالم ترين فرد دنيا بوديم چگونه زندگي ميكرديم؟ آيا از علم خود فقط در راه منافعمان استفاده ميكرديم؟ آيا از علم خود براي فريب دادن ديگران استفاده ميكرديم؟ آيا علم خود را فقط در مورد خدمت به خلق مورد استفاده قرار ميداديم؟ آيا علم خود را فقط براي ديگران بيان ميكرديم و يا اينكه خودمان هم مرد عمل بوديم؟ آيا علم خود را صرف بيشتر لذت بردن از دنيا ميكرديم و يا صرف بيشتر لذت رساندن در دنيا؟ آيا علم خود را به طور شايسته صرف بهترينها شدن ميكرديم و يا اينكه صرف بدست آوردن بهترينها؟
من اگر عالمترين فرد دنيا بودم چگونه علم خود را مورد استفاده قرار ميدادم؟ اولين قدم را در راه رعايت انصاف در زندگی خود برميداشتم و دومين قدم را در راه بدست آوردن لياقت در مقابل خالقي كه همين علم را به من داده است و سومين قدم را در راه بهتر و بهتر زيستن برميداشتم.
چگونه ميتوانيم درزندگيمان انصاف را رعايت كنيم؟
-
هر آنچه را كه براي خود ميپسنديم براي ديگران هم بپسنديم.
-
در هر زمان و در هر مكان و در هر عملي خودمان را به جاي طرف مقابلمان بگذاريم؛ البته منظور ازطرف مقابل فقط انسان نيست، بلكه تمام مخلوقات خداوند است، برای مثال اگر منِ نوعي بر اسبي سوار و در حال مسابقه باشم و آن اسب واقعاً توانايي اينكه سريعتر بدود را نداشته باشد، من خودم را به جاي آن اسب ميگذارم و اگر دوست داشتم بابت كاري كه توان انجام دادن آن را ندارم شلاق بخورم قطعاً به آن اسب هم شلاق بزنم و در غير اينصورت هرگز به خودم اجازه ندهم به مخلوق خداوند بابت كاري كه توانايي انجام آن را ندارد شلاق بزنم، و يا اگر بخواهم سيبي بسيار سالم و آبدار را به فرزندم بدهم تا با آن به جای توپ بازی کند، خودم را به جاي آن سيب بگذارم و اگر دوست داشتم اينگونه در جایی غیر از جایگاه خود مورد استفاده قرار بگيرم قطعاً اين كار را انجام بدهم و در غير اينصورت تلاش ميكنم تا بتوانم آن عمل را انجام ندهم.